داشتم شیشه پاک می کردم و به عادت همیشگی قبل از استفاده از هر ورق از روزنامه یه نگاهی به تیتراش مینداختم که چشمم خورد به یه دعایی که اسمشو زیاد شنیده بودم اما تا حالا معنیشو نخونده بودم.دعای ابوحمزه ی ثمالی.خیلی قشنگ بود و حس امنیت بهم داد.امنیت ازین بابت که خدای من رسم خدایی بلده..

 

بندگی

و ستایش خدایی را که می خواهم از او و به من عطا می کند اگرچه در هنگامی که او از من چیزی بخواهد من بخل می ورزم.

و ستایش خدایی را که هرگاه حاجتی بخواهم او را ندا کنم و هر زمان بخواهم برای راز و نیاز بدون واسطه با او خلوت کنم و او حاجتم را برآورده سازد.

ستایش خدایی را که جز او کسی را نخوانم و و اگر غیر از او دیگری را می خواندم دعایم را مستجاب نمی کرد.

و ستایش خدایی را که به جز او امید ندارم و اگر به غیر او امید داشتم ناامیدم می کرد.

و ستایش خدایی را که مرا به حضرت خود واگذار کرده و ازین رو به من اکرام کرده و به مردم واگذارم نکرده که مرا خوار کنند.